-
سال 1391 مبارک و اسمارفی باشه
شنبه 27 اسفندماه سال 1390 18:56
سال نو را به همه دوستان گلم تبریک میگم به خودم و به پیراشکی جونم هم تبریک میگم انشالله که همه روز های سال آینده اسمارفی باشه....... ¸•´¯*•´¯`•.¸¸. *¯`•.¸ ღ ♥ ღ♥ ღ¸•´¯`•.¸¸. *`•.¸•´¯`•.¸¸.*`•.¸ دلــت شاد و لبــت خندان بماند ✿•.¸¸.✿ برایـــت عمــر جـــاویدان بماند خدا را میدهم سوگند برعشق ✿•.¸¸.✿ هـر آن خواهی بـرایت آن...
-
دوستت دارم
یکشنبه 7 اسفندماه سال 1390 00:25
به او بگویید دوستش دارم به او که قلبش به وسعت دریاییست که قایق کوچک دل من در آن غرق شده . به او که مرا از این زمین خاکی به سرزمین نور و شعر و ترانه برد ، و چشمهایم را به دنیایی پر از زیبایی باز کرد
-
زخمهای زندگی ...
یکشنبه 7 اسفندماه سال 1390 00:17
در زندگی زخـمهایی است که مثل خوره روح را در انزوا می خورد و می تراشد..! تو زندگی هـمه ی آدما زخم هایی هست که هیچ مرهـمی تسکینشون نـمیده ... زخـمهایی به وسعت روح خسته ی تنهای آدمی و زخـمهایی که هیچوقت کهنه نـمیشند ... و هـمیشه مثل روز اول تازه و سوزاننده باقی میمونند. انگار یه جوری با وجود آدمی عجین میشند و هر صبح با...
-
برفونه.......
سهشنبه 18 بهمنماه سال 1390 20:15
یکی از اساتید میگفت: "یه استاد داشتیم هر سری میومد سر کلاس به دختر خانمها تیکه میانداخت. یه روز دخترا تصمیم گرفتند با اولین تیکه ای که انداخت از کلاس برن بیرون.... قضیه به گوش استاد رسید (میدونید که، توسط عده ای از آقا پسرهای جان بر کف!!!!!) جلسه بعد استاد کمی دیر اومد سر کلاس و برای توجیه دیر آمدنش گفت: از...
-
ماجرای روزگار
جمعه 9 دیماه سال 1390 21:44
ماجرای روزگار ما همیـن است : مدتی برای دل بستـن به این و آن می گذرد و عمری برای دل کندن و از یاد بردن ... معشوق می رود و عشق در دل زبانه می کشد و عاشق با عشق می سوزد و می سازد و به دنیایی پر می کشد که فراتر از عاشق و معشوق است . گویی زندگی مثل سایه های لرزان و گذران به سرعت ما را فریفته خود می سازد و به دنبال چیزی...
-
شب یلدا بی تو....
پنجشنبه 1 دیماه سال 1390 19:22
بی تابم ... بی قرارم ... بی توفردایی ندارم ... شاید دلیلش دوست داشتنت باشد ... و این چه گناه زیباییست . شب یلدا بی تو چه طولانیست نمیدانی که همه ی شبهای زندگیم یلداست چه کنم؟؟ راضیم به رضای خدا
-
گذر عمر
شنبه 14 آبانماه سال 1390 00:39
عمر میگذره ولی هیچ کس از تـجربه هاش استفاده نـمیکنه ... نباید منتظر باشی کسی برات دل بسوزونه چون هیچ وقت کسی توی جایگاه تو نیست ... پس تا میتونه شعار میده باب دلش ، نه دلت ... و توی ساده باور میکنی ... یه دفعه به خودت میای که دیگه دیر شده ... تو راحت باختی وحالا دیگران با خیال راحت لـم میدن و زندگیشون رو میکنن و رو...
-
پیراشکی رفت ایذه
پنجشنبه 12 آبانماه سال 1390 21:00
سلااااااااام به همه دوستان و دشمنان و همسایگان و اونهایی که ما را میشناسند و هونهایی که ما را نمیشناسید مدت خییییییلییییییی زیادی بود که من و پیراشکی داخل وبلاگمون مطلب نذاشته بودیم. الان من خونه خودمون هستم و پیراشکی داره با مامان و باباش و داداشش میره شهر ایذه خونه ی خواهرش.... اومدم یه مطلب بزارم و از همه دوستان و...
-
مست بارون پاییز
چهارشنبه 6 مهرماه سال 1390 19:43
نمیدونم مستی چه جوریه یا چه حالتی داره، چون هیچ وقت تجربه اش نکرده ام. ولی امروز تجربه اش کردم.آخه امروز از بوی بارون پاییز مست شدم. نبودید ببینید چه بارووووووووووووونی اومد.بوی خاک خیس... نسیم بارون... همه شهر را شست. کاشکی میشد مثل بارون که سنگینی شهر را می شوره سنگینی دلهامون را هم می شستیم... داره صدای بارون...
-
ما گناه داریمااااااا......
پنجشنبه 31 شهریورماه سال 1390 20:45
الهی که بمیرم...چرا هیچ کسی ما را دوست نداره.....؟؟؟ یکی بیاد به این عسلیه من دلداری بده.بنده خدا خیلی ناراحته.آخه من دانشگاه بابل قبول شدم و پیراشکی دانشگاه گرگان. دلمون خیلی می خواست یه جا قبول بشیم.ولی نشد... به خدا ما گناه داریم... چه جوری رئیس سازمان سنجش دلش میاد پیراشکی و پیراشکی خور را از هم جدا بکنه.... البته...
-
تولد خودم
پنجشنبه 3 شهریورماه سال 1390 23:00
تولد من امروز یعنی 3 شهریور بود. حالا چرا دیشب نیومدم بماند. اینم کیک تولدم.بفرمایید امروز همه, از اپراتور سیم کارتم تا همکارام تولدمو تبریک گفتن ولی من منتظر یه نفر بودم که یه تبریک خشک وخالی بهم بگه ولی اصلا یادشم نیومد که امروز تولد منه
-
جملات زیبا
جمعه 28 مردادماه سال 1390 05:47
سلام امشب داشتم توی نت میچرخیدم که یه جمله ی خیلی زیبا دیدم. امیدوارم شما هم خوشتون بیاد. می گویند هر وقت آب می نوشی بگو یا حسین(ع)، این روزها که آب می بینی و نمی نوشی آرام بگوی یا اباالفضل(ع) -------------------- پی نوشت : این جمله زیبا رو از وبلاگ جملات زیبا کپی کردم.
-
تولد پیراشکی خور
یکشنبه 23 مردادماه سال 1390 01:53
پیراشکی خور جونم تولدت مبارک یه کیک خیلی خوش طعم، با چند تا شمع روشن یکی به نیت تو یکی از طرف من الهی که هزارسال همین جشنو بگیریم به خاطر و جودت به افتخار بودنت اینم کیک تولد پیراشکی خور پی نوشت:
-
ایضاً عقب نشینی کردم...
شنبه 15 مردادماه سال 1390 13:28
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA اوخ اوخ اوخ... خیلی گرمه هااااااااااااا.این ماه رمضونه هم حسابی داره از شرمندگیمون درمیاد... بعد از یه غیبت خیلی خیلی زیاد در این وبلاگ( که به موجب این غیبت نزدیک بود عیال بزرگوارمون سه طلاقمون کنه!!!!) اومدم که خدای نکرده به جرگه عاشقون دل شکسته و طلاق داده شده گان مفلوک و...
-
یه خبر خوب
چهارشنبه 12 مردادماه سال 1390 01:09
سلام دوست جونیا خوبید؟ امشب 2 تا خبر دارم براتون که یکی خوبه یکی بد اول خوبه رو بگم یابد رو؟؟؟؟؟؟ آخه خبرام طوریه که باید اول خوبه رو بگم. راستی یادم رفت حلول ماه رمضان رو بهتون تبریک بگم خوب حالا خبرا........ بعداز چند ماه انتظار بالاخره نتایج دانشگاه اومد و من و پیراشکی خور هردومون کارشناسی قبول شدیم ولی خبر بدش...
-
رسم زمونه ...
پنجشنبه 30 تیرماه سال 1390 23:07
یه روز صبح دیدم شبنمی که روی برگی نشسته بود داره از برگ گل سرخی به پایین میفته و با خودش میگفت که گل سرخ منو نـمیخواد ، غافل از اینکه بدونه زمونه رسـمش جدا کردنه. رفتم کنار دریا دیدم یه ماهی کنار ساحل داره جون میده و با خودش می گفت که دریا منو ترک کرد ، غافل از اینکه بدونه دریا دلش بزرگه اما این ساحل که اونو از دریا...
-
جملات کوتاه ...
چهارشنبه 22 تیرماه سال 1390 01:20
کسی که به امید شانس نشسته باشد، سالـها قبل مرده است. + + + + + + + + + + + + اگر جلوی اشتباهات خود را نگیرید، آنـها جلوی شـما را خواهند گرفت. + + + + + + + + + + + + اینکه ما گمان میکنیم بعضی چیزها مـحال است، بیشتر برای آن است که برای خود عذری آورده باشیم . + + + + + + + + + + + + آنچه شـما درباره خود فکر می کنید،...
-
تقدیم به پیراشکی
چهارشنبه 8 تیرماه سال 1390 13:24
تقدیم به پیراشکی : زچشمت اگرچه که دورم هنوز / پر از اوج و عشق و غرورم هنوز اگــر غصه بارید از مـاه و سال / به یاد گذشته صبورم هنوز شـکستند اگر قاب یــاد مــرا / دل شیشه دارم بلورم هنوز ســفر چاره دردهایم نـشد / پر از فکر راه عبورم هنوز سـتاره شدن کار سختی نبود / گذشتم لی غرق نورم هنوز پــر از خاطرات قشنگ توام / پر از...
-
گلایه....
دوشنبه 6 تیرماه سال 1390 00:47
سلام دوست جونیا خوبید؟ من که اصلا خوب نیستم .آخه از دست این پیراشکی خور ناراحتم. مثلا ما با هم این وبلاگو راه انداختیم پس باید باهم بهش سر بزنیم و مراقبش باشیم , مطلب بذاریم ولی این پیراشکی خور اصلا به فکر نیست و نمیاد سر بزنه.همش باید مجبورش کنم و 3ماه بهش بگم مطلب بذار تا بیادو یه مطلب جدید بذاره تازه بعدشم من خودم...
-
هـمیشه این گونه بوده است ...
یکشنبه 29 خردادماه سال 1390 01:10
هـمیشه این گونه بوده است کسی را که خیلی دوست داری زود از دست می دهی ، پیش از آنکه خوب نگاهش کنی مثل پرنده ای زیبا بال می گیـرد و دور می شود. فکر می کردی می توانی تا آخرین روزی که زمیـن به دور خود می چرخد و خورشید از پشت کوهها سرک می کشد در کنارش باشی... هنوز بعضی حرفهایت را به او نگفته بودی هنوز هـمه ی لبخندهای خود را...
-
و علی (ع) می آید ...
پنجشنبه 26 خردادماه سال 1390 00:02
ساقه های نیلوفری از پایه های عرش بالا رفته و سریر ولایت را به عطر وجودی خود آراسته اند، تا او بیاید و بر تکیه گاه پوشیده از رازقی آن تکیه زند. درون کعبه چه غوغایی است امروز! ملائک، بال در بال گستره آسمان ها را پوشانیده اند و جبرائیل و میکائیل و اسرافیل حلقه خانه کعبه شدند تا پر به نور وجود او بسایند! طنین نام او هلهله...
-
شب آرزوها....
پنجشنبه 19 خردادماه سال 1390 22:15
سلام دوستای خوبم امشب اومدم یه چیزی بهتون بگم امشب شب لیله الرغایَََُبه و احیای آن توصیه شده! شب آرزوهاست، چشماتونو ببندیدو آروم بگید خدایا من عاشق توام و به تو نیاز دارم به قلب من بیا! بچه ها این شبو به بقیه دوستانتون هم یادآوری کنید به این امید که از باغ دعاشون یه گل هدیه بگیرید. به یاد من و پیراشکی خور هم باشید
-
مردم سرشون به کار خودشونه....
سهشنبه 10 خردادماه سال 1390 22:52
امروز یه چیزی دیدم که خیلی شوکه شدم امروز بعد از ظهر بیکار بودم مثل همیشه داشتم بیرونو نگاه میکردم که یهو دیدم اون طرف خیابون 2 تا جوان با هم دارن دعوا میکنن. یکی از اونا داشت اون یکی را میزد اونم چه زدنی حدودا 5 یا 6 دقیقه همینجوری داشتن کتک کاری میکردن خیلی برام جالب بود مردم بی خیال از کنارشون رد میشدن و اصلا...
-
برداشت اول با سه سکانس
دوشنبه 9 خردادماه سال 1390 23:04
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA سکانس اول: وااااااااااای که باز داره هوا گرم میشه از گرما و تابستون متنفرم.هیچی زمستون نمیشه. از همه بدتر این عرق کردن تابستونه.قربونشون برم مردم هم که دیگه انگار با عطر و ادکلن قهرند یا انگار اصلاً بشر مواد خوشبو کننده را اختراع نکرده... یکی نیست بهشون بگه یه اسپری را...
-
دلـم گرفته از دنیا...
شنبه 7 خردادماه سال 1390 23:28
از این روزهایی که اسم زندگی و زنده بودن رو واسه خودش یدک می کشه!! دلـم تنگه برای هر روز یا لـحظه ای که از عمـرم می گذره ، بدون ذره ای از هیجان ، از رویاهای آینده ام ! لطافـت رفته و بـی تفاوتـی تـمام وجودم رو فرا گرفتـه ! کجاست اون دنیایـی که برام پر بود از پاکی و لطافـت ! دلـم تنـگه برای لـحظه ای که تـوان گریستن داشتم...
-
شمع و پروانه
چهارشنبه 4 خردادماه سال 1390 22:32
وقتی خورشید طلوع کرد از پشت پنجره کلبه ای قدیـمی، شـمع سوخته ای را دید که از عمرش لـحظاتی بیش نـمانده بود. به او پوزخندی زد و گفت: دیشب تا صبح ، خودت را فدای چه کردی؟ شـمع گفت: خودم را فدا کردم تا که او در غربت شب غصه نخورد. خورشید گفت: هـمان پروانه که با طلوع من تو را رها کرد! شـمع گفت: یک عاشق برای خوشنودی معشوق خود...
-
مادرم روزت مبارک...
سهشنبه 3 خردادماه سال 1390 01:30
مادر ای معنی ایثار تو گل باغ خدایی توی روزگار غربت با غم دل آشنایی مینویسم ازسرخط مادر ای معنی بودن مینویسم تا همیشه توئی لایق ستودن آسمانی پر از ستاره، دشتی پر از گل، تقدیم به آنی که بهشت زیر پایش جا دارد به مادرم ... مادر، صفا و صمیمیت و صداقت، گلابِ گلبرگ های وجود توست. عشق و ایمان در پیشانی بلند تو، موج می زند....
-
شکوفایی غنچه نبوی
سهشنبه 3 خردادماه سال 1390 00:49
در آسمان مکه و در منزل نزول وحی، شوری برپا بود. فرشتگان و حوریان بهشتی هلهله کنان و تبریک گویان به زمین می آمدند و گرداگرد خدیجه حلقه می زدند و آیه « فتبارک الله احسن الخالقین» را زمزمه می کردند. آن شب درهای عرش گشوده شده بود و لیله القدر خدا و تنزل الملائکه تفسیر شده و از دامان پاک خدیجه، ناز دانه نبوی و گل سپید...
-
درد دل
یکشنبه 1 خردادماه سال 1390 01:28
گفتم: خدای من، دقایقی بود در زندگانیم که هوس می کردم سر سنگینم را که پر از دغدغه دیروز بود و هراس فردا بر شانه های صبورت بگذارم، آرام برایت بگویم و بگریم، در آن لحظات شانه های تو کجا بود؟ گفت: عزیز تر از هر چه هست، تو نه تنها در آن لحظات دلتنگی که در تمام لحظات بودنت بر من تکیه کرده بودی، من آنی خود را از تو دریغ...
-
ما برگشتم....
یکشنبه 1 خردادماه سال 1390 00:45
سلام دوست جونیا خوبید؟ ببخشید چند وقت نبودیم . آخه امتحان کارشناسی داشتیم. به همین خاطر وقت نمی کردم که بیام به وبلاگ سر بزنم. از این به بعد سعی میکنم زود زود بیامو وبلاگو آپ کنم امتحانمون خوب بود ولی بازم شما برای من و پیراشکی خور دعا کنید که کارشناسی قبول بشیم. یادتون نره حتما برامون دعا کنید