نوشته های پیراشکی و پیراشکی خور

من ( پیراشکی خور) و عسلم ( پیراشکی) اینجا حرفامون را می نویسیم

نوشته های پیراشکی و پیراشکی خور

من ( پیراشکی خور) و عسلم ( پیراشکی) اینجا حرفامون را می نویسیم

هـمیشه این گونه بوده است ...

هـمیشه این گونه بوده است کسی را که خیلی دوست داری زود از دست می دهی ، پیش از آنکه خوب نگاهش کنی مثل پرنده ای زیبا بال می گیـرد و دور می شود. 

فکر می کردی می توانی تا آخرین روزی که زمیـن به دور خود می چرخد و خورشید از پشت کوهها سرک می کشد در کنارش باشی...

ادامه مطلب ...

و علی (ع) می آید ...

ساقه های نیلوفری از پایه های عرش بالا رفته و سریر ولایت را به عطر وجودی خود آراسته اند، تا او بیاید و بر تکیه گاه پوشیده از رازقی آن تکیه زند. درون کعبه چه غوغایی است امروز! ملائک، بال در بال گستره آسمان ها را پوشانیده اند و جبرائیل و میکائیل و اسرافیل حلقه خانه کعبه شدند تا پر به نور وجود او بسایند! طنین نام او هلهله شادی ملائک است. جام های افلاکی عاشقان به سوی او می آیند و گیسوان سیاه شب به یمن وجود او گل خنده های نقره ای را در میان آبشار آسمانی اش تقسیم می کند؛ چرا که امشب علی (ع) می آید!... 

میلاد مولود کعبه مبارک


روز مرد را به تمامی آقایون بخصوص پیراشکی خورعزیز وبابای دوست داشتنی خودم تبریک میگم...

شب آرزوها....

سلام دوستای خوبم

 امشب اومدم یه چیزی بهتون بگم

امشب شب لیله الرغایَََُبه و احیای آن توصیه شده!

شب آرزوهاست، چشماتونو ببندیدو آروم بگید خدایا من عاشق توام و به تو نیاز دارم به قلب من بیا!

بچه ها این شبو به بقیه دوستانتون هم یادآوری کنید به این امید که از باغ دعاشون یه گل هدیه بگیرید.

به یاد من و پیراشکی خور هم باشید

مردم سرشون به کار خودشونه....

امروز یه چیزی دیدم که خیلی شوکه شدم

امروز بعد از ظهر بیکار بودم  مثل همیشه داشتم بیرونو نگاه میکردم که یهو دیدم اون طرف خیابون 2 تا جوان با هم دارن دعوا میکنن.

یکی از اونا داشت اون یکی را میزد اونم چه زدنیحدودا 5 یا 6 دقیقه همینجوری داشتن کتک کاری میکردن

خیلی برام جالب بود مردم بی خیال از کنارشون رد میشدن و اصلا نگاشونم نمی کردن. چه برسه که بخوان از هم  جداشون کنن یا جلوی کتک کاریشونو بگیرن.

خیلی دلم میخواست برم ببینم برای چی دعواشون شده ولی خوب دیگه نشد

اونا هم همینطوری که همدیگرو میزدن از جلوی مغازه رفتن....

از اون موقع خیلی توی فکرم که چرا مردم اینجوری شدن یعنی اصلا براشون مهم نبود که چرا اون 2 تا جوان دارن همدیگرو کتک میزنن 

مردم جدیدا خیلی سنگ دل شدن

 چه دوره و زمونه ایی شده

برداشت اول با سه سکانس

سکانس اول:


وااااااااااای که باز داره هوا گرم میشه

از گرما و تابستون متنفرم.هیچی زمستون نمیشه.

از همه بدتر این عرق کردن تابستونه.قربونشون برم مردم هم که دیگه انگار با عطر و ادکلن قهرند یا انگار اصلاً بشر مواد خوشبو کننده را اختراع نکرده...

یکی نیست بهشون بگه یه اسپری  را میدند 3000 تومن.یه دونه بگیرید به اون هیکل بو گندوتون بزنید...


سکانس دوم:


امروز رفتم سوپرمارکت یه چیزی بخورم، خریدم که تموم شد 500 تومن طلبکار شدم.فروشنده به جای 500 تومن پنج نخ سیگار وینستون بهم داد.

با تعجب بهش نگاه کردم و گفتم: سیگاری نیستم.

از حرفم بدش اومد. یه قیافه طلبکارانه به خودش گرفت و گفت:جوونای همسن و سال تو کراک میکشند...!!!!!


سکانس سوم:


چند وقتیه دخل و خرج با هم نمیخونه... چیکار کنم؟؟؟؟؟




ته نوشت:


آهویی دارم خوشگله، فرار کرده ز دستم

دوریش برایم مشکله، کاشکی اونا می بستم، کاشکی اونا می بستم....