نوشته های پیراشکی و پیراشکی خور

من ( پیراشکی خور) و عسلم ( پیراشکی) اینجا حرفامون را می نویسیم

نوشته های پیراشکی و پیراشکی خور

من ( پیراشکی خور) و عسلم ( پیراشکی) اینجا حرفامون را می نویسیم

به خودم گفتم.....

به خودم گفتم:

طرفت کور نیست فقط چشاشو رو خیلی از بدیهات بسته همین ! پس آدم باش....


دعایت میکنم هر شب به عطر میخک و مریم

الـــــــــهی در دلت هرگز نباشه غصه و ماتم


از الاغ درس بگیریم....


 کشاورزی الاغ پیری داشت که یک روزاتفاقی به درون یک چاه بدون آب افتاد.کشاورز هر چه سعی کرد نتوانست الاغ را از درون چاه بیرون بیاورد.برای اینکه حیوان بیچاره زیاد زجر نکشد،کشاورز و مردم روستا تصمیم گرفتند  چاه را با خاک  پر کنند تا الاغ زودتر بمیرد و زیاد زجر نکشد.مردم با سطل روی سر الاغ هر بار خاک می ریختند اما الاغ هر بار خاکهای روی بدنش را می تکاند وزیر پایش میریخت و وقتی خاک زیر پایش بالا می آمد سعی می کرد روی خاک ها بایستد. روستایی ها همینطور به زنده به گور کردن الاغ بیچاره ادامه دادند و الاغ هم همینطور به بالا آمدن ادامه داد تا اینکه به لبه چاه رسید و بیرون آمد.


*نکته:*
*مشکلات، مانند تلی از خاک بر سر ما می ریزند و ما همواره دو انتخاب داریم:
*اول: اینکه اجازه ندهیم مشکلات ما را زنده به گور کنند.

*
دوم: اینکه از مشکلات سکویی بسازیم برای صعود

سال 1391 مبارک و اسمارفی باشه

سال نو را به همه دوستان گلم تبریک میگم

به خودم و به پیراشکی جونم هم تبریک میگم

انشالله که همه روز های سال آینده اسمارفی باشه.......


¸•´¯*•´¯`•.¸¸. *¯`•.¸ ღ ♥ ღ♥ ღ¸•´¯`•.¸¸. *`•.¸•´¯`•.¸¸.*`•.¸


دلــت شاد و لبــت خندان بماند ✿•.¸¸.✿ برایـــت عمــر جـــاویدان بماند

خدا را میدهم سوگند برعشق ✿•.¸¸.✿ هـر آن خواهی بـرایت آن بماند

به پایــت ثروتــــی افـزون بریزد ✿•.¸¸.✿ که چشم دشمنت حیران بماند

تنت سالم سرایت سبـز باشد ✿•.¸¸.✿ بـرایـــت زنـدگــی آســان بماند

تمام فصل ســـالت عید باشد ✿•.¸¸.✿ چراغ خانه ات تابــــ☼ـــان بماند

¸•´¯*•´¯`•.¸¸. *¯`•.¸ ღ ♥ ღ♥ ღ¸•´¯`•.¸¸. *`•.¸•´¯`•.¸¸.*`•.¸


برفونه.......

یکی از اساتید میگفت: "یه استاد داشتیم هر سری میومد سر کلاس به دختر خانمها تیکه میانداخت.
یه روز دخترا تصمیم گرفتند با اولین تیکه ای که انداخت از کلاس برن بیرون....
قضیه به گوش استاد رسید (میدونید که، توسط عده ای از آقا پسرهای جان بر کف!!!!!)

جلسه بعد استاد کمی دیر اومد سر کلاس و برای توجیه دیر آمدنش گفت: از انقلاب داشتم میومدم، دیدم یه صف طولانی از دخترا تشکیل شده، رفتم جلو پرسیدم، گفتند با کارت دانشجویی شوهر میدن!
دخترا پا شدند که برن بیرون، استاد گفت: کجا میرید، وقتش تموم شد، تا ساعت 10 بود!


پ.ن:

شهر من بارون میباره ، شهر پیراشکی برف.

منم دلم برف میخواد.....

شب یلدا بی تو....

بی تابم...

بی قرارم...

بی توفردایی ندارم...

شاید دلیلش دوست داشتنت باشد...

و این چه گناه زیباییست.

 

شب یلدا بی تو چه طولانیست

نمیدانی که همه ی شبهای زندگیم یلداست

چه کنم؟؟

راضیم به رضای خدا