نوشته های پیراشکی و پیراشکی خور

من ( پیراشکی خور) و عسلم ( پیراشکی) اینجا حرفامون را می نویسیم

نوشته های پیراشکی و پیراشکی خور

من ( پیراشکی خور) و عسلم ( پیراشکی) اینجا حرفامون را می نویسیم

برفونه.......

یکی از اساتید میگفت: "یه استاد داشتیم هر سری میومد سر کلاس به دختر خانمها تیکه میانداخت.
یه روز دخترا تصمیم گرفتند با اولین تیکه ای که انداخت از کلاس برن بیرون....
قضیه به گوش استاد رسید (میدونید که، توسط عده ای از آقا پسرهای جان بر کف!!!!!)

جلسه بعد استاد کمی دیر اومد سر کلاس و برای توجیه دیر آمدنش گفت: از انقلاب داشتم میومدم، دیدم یه صف طولانی از دخترا تشکیل شده، رفتم جلو پرسیدم، گفتند با کارت دانشجویی شوهر میدن!
دخترا پا شدند که برن بیرون، استاد گفت: کجا میرید، وقتش تموم شد، تا ساعت 10 بود!


پ.ن:

شهر من بارون میباره ، شهر پیراشکی برف.

منم دلم برف میخواد.....

نظرات 3 + ارسال نظر
کتایون چهارشنبه 19 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 09:58 ب.ظ

منم برف دوست میدارم
خیلی زیاد هم دوست میدارم
وبلاگتون خوشگله
خیلی هم خوشگله

ممنون.... کامنت شما هم خوشگله..........

باشماق جمعه 21 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 04:19 ب.ظ http://bashmagh.blogsky.com

دوستی داشتم خدا بیامرزد اونو این روز جمعه
دخترم که دنیا اومده بود بغلش می کرد و می گفت شور شور بعد رو می کرد طرفم می گفت نگاه کن می خنده

[ بدون نام ] سه‌شنبه 25 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 08:22 ب.ظ

سلام
ممنونم از این که به وبم سر زدین و نظر دادین ...
وبلاگ خوشگلی دارین .... ممنونم از این که منو لینک کردین ...
.
.
.
فعلا

سلام
ممنون که اومدید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد