نوشته های پیراشکی و پیراشکی خور

من ( پیراشکی خور) و عسلم ( پیراشکی) اینجا حرفامون را می نویسیم

نوشته های پیراشکی و پیراشکی خور

من ( پیراشکی خور) و عسلم ( پیراشکی) اینجا حرفامون را می نویسیم

هـمیشه این گونه بوده است ...

هـمیشه این گونه بوده است کسی را که خیلی دوست داری زود از دست می دهی ، پیش از آنکه خوب نگاهش کنی مثل پرنده ای زیبا بال می گیـرد و دور می شود. 

فکر می کردی می توانی تا آخرین روزی که زمیـن به دور خود می چرخد و خورشید از پشت کوهها سرک می کشد در کنارش باشی...

هنوز بعضی حرفهایت را به او نگفته بودی هنوز هـمه ی لبخندهای خود را به او نشان نداده بودی.

 هـمیشه این گونه بوده است ... 

کسی که از دیدنش سیـر نشده ای زود از دنیای تو می رود ، وقتی به خودت میای که حتی ردی از او در خیابان نیست... 

فکر می کردی می توانی با او به تـمام باغ ها سر بزنی و خرده های نان را به مرغابی های تنها بدهی. 

هنوز روزهای زیادی با او باید به تـماشای موجها می رفتی ... 

هنوز ساعت های صمیمانه ای باید با او اشک میـریـختی ... 

هـمیشه این گونه بوده است... 

وقتی دورت پر است از نیلوفرهای پرپر ، خوابـهای بی رویا و آینه های بی قاب ... 

وقتی از هـمیشه بیشتر به او مـحتاجی ناباورانه او را در کنارت نـمیبینی... 

فکر می کردی دست در دست او خنده کنان به آن سوی نرده های آسـمان خواهی رفت و دامنت را از بوسه و نور پر خواهی کرد... 

هنوز پیـراهن خوشبختی را کامل بر تن نکرده بودی ... 

هنوز ترانه های عاشقی را تا آخر با او زمزمه نکرده بودی ... 

هـمیشه این گونه بوده است ... 

او که برای هـمیشه می رود آنقدر تنها می شوی که نام روزها را فراموش می کنی... 

از عقربه های ساعت می گریزی و هیچ فرشته ای به خوابت نـمی آید... 

احساس می کنی به دره ای تـهی از باران و درخت سقوط کرده ای ... 

احساس می کنی کلمات لال شده اند پل ها فرو ریـخته اند ، دستها یخ کرده اند و پروانه ها سوخته اند...  

راستی اگر او هنوز نرفته است ، اگر هنوز باد هـمه ی شـمعهایت را خاموش نکرده ، قدر تک تک نفسهایش را بدان و به فرشته ای که می خواهد او را از زمیـن تو به آسـمان کس دیگری ببـرد بگو :

 " تو را به صدای گنجشک ها و بوی خوش آرزو ها سوگند می دهم او را از من نگیر... "


نظرات 6 + ارسال نظر
نسیم از بهشت یکشنبه 29 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 05:21 ب.ظ http://nasime.mihanblog.com/

سلام
نظر خصوصی که نشون داده نمیشه پیراشکی من
من همیشه داوطلب شنیدن درد دل های اون دل نازکتم
یعنی فکر میکنی اون فرشته به این سوگند اهمییت میده ؟

سلام بانوی بهشتی

مرسی نسیم جون
خدا کنه.من که امیدوارم
آخه فرشته ها خیلی مهربونن.مثل تو که خیلی مهربونی

محمد آقایی یکشنبه 29 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 09:40 ب.ظ http://mohammad-aghaiy.blogsky.com

صبا به لطف بگو آن غزال رعنا را

که سر به کوه و بیابان تو داده‌ای ما را

شکرفروش که عمرش دراز باد چرا

تفقدی نکند طوطی شکرخا را

غرور حسنت اجازت مگر نداد ای گل

که پرسشی نکنی عندلیب شیدا را

چو با حبیب نشینی و باده پیمایی

به یاد دار محبان بادپیما را

به به آقا محمد
خوش اومدی
مرسی از این همه احساسات

سحر دوشنبه 30 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 03:48 ب.ظ http://acnc.mihanblog.com/

سلام ...
چقدر طعم نوشت هات غمگین بود ... بهم استرس داد ...
همیشه های دیگه ای هم هست ...
همیشه یه خدا هست ...
البته این همیشه های شما هم هست !

سلام سحرجون
چه عجب یادی از ما کردی
آره همیشه خدا هست ولی نمیدونم این چه حکمتیه که خدا واسه ماداره که این همیشه های غمگینانه هم هست
شاد باشی سحرجون

نسیم از بهشت سه‌شنبه 31 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 06:21 ق.ظ

سلام پیراشکی با طعم عسل
اومدم بگم خیلی خیلی دوست دارم
نگی چه زود پسر خاله ...نه ...دختر خاله شدم ها اونوقت ...

سلام نسیم جون
مرسی‎خوب منم دوست دارم بانوی بهشتی
توگریه نکن من چیزی نمیگم.
ولی من متوجه نشدم که میخوای پسرخاله بشی یادخترخاله؟!

نسیم از بهشت چهارشنبه 1 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 11:07 ب.ظ

دختر خاله...!

وااااااااااااااییییییییی
سلام دختر خاله
.
.
.
.
.
.
.
نسیم جون,من یه دختر خاله دارم به اسم نسیم

عاطفه سه‌شنبه 7 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 01:04 ق.ظ http://www.atefh653.blogsky.com

خیلی مطالبت باحاله عزیزم
راستی ممنون که بهم سر میزنی

مرسی گلم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد