نوشته های پیراشکی و پیراشکی خور

من ( پیراشکی خور) و عسلم ( پیراشکی) اینجا حرفامون را می نویسیم

نوشته های پیراشکی و پیراشکی خور

من ( پیراشکی خور) و عسلم ( پیراشکی) اینجا حرفامون را می نویسیم

پیراشکی رفت ایذه

سلااااااااام به همه دوستان و دشمنان و همسایگان و اونهایی که ما را میشناسند و هونهایی که ما را نمیشناسید


مدت خییییییلییییییی زیادی بود که من و پیراشکی داخل وبلاگمون مطلب نذاشته بودیم.

الان من خونه خودمون هستم و پیراشکی داره با مامان و باباش و داداشش میره شهر ایذه خونه ی خواهرش....


اومدم یه مطلب بزارم و از همه دوستان و دشمنان و همسایگان و اونهایی که ما را میشناسند و اونهایی که ما را نمیشناسین معذرت خواهی کنم( بخاطر غیبت طولانی) و بگم ما باز اووووووووووومدیم

خوش اوووووووووومدیم.....

انشالله پیراشکی جون که از سفر برگشت یه مطلب خوب از سفرش میگذاره.

بگو ایشالله

نظرات 3 + ارسال نظر
سحر پنج‌شنبه 12 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 09:08 ب.ظ http://acnc.mihanblog.com/

ســـــــــــلام
خوش اوووومدین ...
شما چرا نرفتی ؟
تنهاش نمیذاشتی بره پیش خواهرش اینا ...

سلام
خواهرم تنهاست.
باید پیشش میموندم...
.
.
.
.
دیدم وبلاگمون بوی بارون دم صبح گرفته...
حدس زدم بهمون سر زدی...
حدسم درست بود

رویایـ نیمه شبـ تابستانیـ پنج‌شنبه 12 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 11:40 ب.ظ

ایشالا

باشماق جمعه 13 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 03:39 ب.ظ http://bashmagh.blogsky.com

آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا ؟
بی وفا، بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا ؟

نوشدارویی و بعد از مرگ سهراب آمدی
سنگدل این زودتر می خواستی حالا چرا ؟

عمر ما ار مهلت امروز و فردای تو نیست
من که یک امروز مهمان توام فردا چرا ؟

نازنینا ما به ناز تو جوانی داده ایم
دیگر اکنون با جوانان نازکن با ما چرا ؟

وه که با این عمر های کوته بی اعتبار
این همه غافل شدن از چون منی شیدا چرا ؟

آسمان چون جمع مشتاقان ، پریشان می کند
درشگفتم من نمی پاشد ز هم دنیا چرا ؟

شهریارا بی حبیب خود نمی کردی سفر
راه عشق است این یکی بی مونس و تنها چرا ؟

بی مونس و تنها چرا ؟
تنها چرا ؟ حالا چرا

همیشه از شعرهای شهریار لذت میبردم و میبرم
مخصوصاً اگه شما شعرهای شهریار را کامنت بزاری
ممنون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد