نوشته های پیراشکی و پیراشکی خور

من ( پیراشکی خور) و عسلم ( پیراشکی) اینجا حرفامون را می نویسیم

نوشته های پیراشکی و پیراشکی خور

من ( پیراشکی خور) و عسلم ( پیراشکی) اینجا حرفامون را می نویسیم

مادر

زیر باران دوشنبه بعد از ظهر

اتفاقی مقابلم رخ داد


وسط کوچه ناگهان دیدم

زن همسایه بر زمین افتاد


سیب ها روی خاک غلتیدند

چادرش در میان گردو غبار


قبلا این صحنه را.....نمی دانم

در من انگار می شود تکرار


آه سردی کشید حس کردم

کوچه آتش گرفت از این آه


و سراسیمه گریه در گریه

پسر کوچکش رسید از راه


گفت: آرام باش چیزی نیست

به گمانم کمی کمرم....


دست مرا بگیر و گریه نکن

مرد گریه نمی کند پسرم


چادرش را تکان داد ٬ با سختی

یا علی گفت و از زمین پا شد


پیش چشمان بی تفاوت ما

ناله هایش فقط تماشا شد


صبح فردا به مادرم گفتم

گوش کن این صدای روضه کیست


طرف کوچه رفتم و دیدم

در و دیوار خانه ای مشکی است


با خودم فکر میکنم

حالا کوچه ما چقدر تاریک است


گریه ٬مادر ٬دوشنبه ٬در ٬کوچه راستی !

فاطمیه نزدیک است

                                      السلام علیک یا فاطمه الزهرا

نظرات 2 + ارسال نظر
مزخرف ترین دخر دنیا شنبه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 10:24 ب.ظ

سلام رفقا...خداقوت...
چطور مطورید؟
منم ایام شهادت مادربزرگوارمون حضرت فاطمه را بهتون تسلیت میگم.

سلام گلم
به قوله پیراشکی خور ((ما خوفیم))
مینا جون پس رمز چی شد؟
من رمز میخوام

سحر چهارشنبه 21 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 03:48 ب.ظ http://acnc.mihanblog.com/

نمیدون باید بگم شعر یا نه .. در هرصورت قشنگ بود..مررسی

وای ذوقیدم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد