نوشته های پیراشکی و پیراشکی خور

من ( پیراشکی خور) و عسلم ( پیراشکی) اینجا حرفامون را می نویسیم

نوشته های پیراشکی و پیراشکی خور

من ( پیراشکی خور) و عسلم ( پیراشکی) اینجا حرفامون را می نویسیم

شب یلدا بی تو....

بی تابم...

بی قرارم...

بی توفردایی ندارم...

شاید دلیلش دوست داشتنت باشد...

و این چه گناه زیباییست.

 

شب یلدا بی تو چه طولانیست

نمیدانی که همه ی شبهای زندگیم یلداست

چه کنم؟؟

راضیم به رضای خدا

گذر عمر

عمر میگذره ولی هیچ کس از تـجربه هاش استفاده نـمیکنه ...

نباید منتظر باشی کسی برات دل بسوزونه چون هیچ وقت کسی توی جایگاه تو نیست ...

پس تا میتونه شعار میده باب دلش ، نه دلت ...

و توی ساده باور میکنی ...

یه دفعه به خودت میای که دیگه دیر شده ...

تو راحت باختی  وحالا دیگران با خیال راحت لـم میدن و زندگیشون رو میکنن و رو لبشونـم لبخندی از رضایت نشسته ...


پیراشکی رفت ایذه

سلااااااااام به همه دوستان و دشمنان و همسایگان و اونهایی که ما را میشناسند و هونهایی که ما را نمیشناسید


مدت خییییییلییییییی زیادی بود که من و پیراشکی داخل وبلاگمون مطلب نذاشته بودیم.

الان من خونه خودمون هستم و پیراشکی داره با مامان و باباش و داداشش میره شهر ایذه خونه ی خواهرش....


اومدم یه مطلب بزارم و از همه دوستان و دشمنان و همسایگان و اونهایی که ما را میشناسند و اونهایی که ما را نمیشناسین معذرت خواهی کنم( بخاطر غیبت طولانی) و بگم ما باز اووووووووووومدیم

خوش اوووووووووومدیم.....

انشالله پیراشکی جون که از سفر برگشت یه مطلب خوب از سفرش میگذاره.

بگو ایشالله

مست بارون پاییز

نمیدونم مستی چه جوریه یا چه حالتی داره، چون هیچ وقت تجربه اش نکرده ام.


ولی امروز تجربه اش کردم.آخه امروز از بوی بارون پاییز مست شدم.


نبودید ببینید چه بارووووووووووووونی اومد.بوی خاک خیس... نسیم بارون...


همه شهر را شست.


کاشکی میشد مثل بارون که سنگینی شهر را می شوره سنگینی دلهامون را هم می شستیم...


داره صدای بارون میاد.دونه های بارون محکم میخوره به شیشه کنارم...


صداش اینقدر بلنده که دیگه نمیشه صدای آهنگ شادمهر را شنید:


.... اونقدر میخوامت، همه باهات بد شَند


با حسرت هر روز از کنار ما رد شَند ....


 

ما گناه داریمااااااا......

الهی که بمیرم...چرا هیچ کسی ما را دوست نداره.....؟؟؟


یکی بیاد به این عسلیه من دلداری بده.بنده خدا خیلی ناراحته.آخه من دانشگاه بابل قبول شدم و پیراشکی دانشگاه گرگان.


دلمون خیلی می خواست یه جا قبول بشیم.ولی نشد...


به خدا ما گناه داریم... چه جوری رئیس سازمان سنجش دلش میاد پیراشکی و پیراشکی خور را از هم جدا بکنه....


البته هنوز امید هست.چون اگه یه پارتی پیدا بکنیم میشه واسه ترم 2 به بعد انتقالی پیراشکی را بگیریم و اونهم بیاد بابل.


اگه کسی یه پارتی سراغ داره خبر بده.به خدا ما گناه داریم...