نوشته های پیراشکی و پیراشکی خور

من ( پیراشکی خور) و عسلم ( پیراشکی) اینجا حرفامون را می نویسیم

نوشته های پیراشکی و پیراشکی خور

من ( پیراشکی خور) و عسلم ( پیراشکی) اینجا حرفامون را می نویسیم

دردهای خاموش

از بی مهری و سردی و تلخی روزگار بد جور دلم گرفته.

بغضی سنگین داره خفم میکنه.دلم میخواد با داد و فریاد گریه کنم و از دست روزگار شکایت کنم.

اما پیش کی؟؟؟؟

هر چی بدبختی سرم میاد خودم مقصرم.خودم که خریت رو به اوج رسوندم.

اینهمه سال درد و ناراحتی رو بخاطر یه نفر آره یه نفر تحمل کردم.هرچی گفت هرچند برخلاف اعتقاداتم و میل باطنیم ولی بخاطر اون یه نفر انجام دادم.خودمو خورد کردم،له کردم.ولی هر روز اون بیشتر تغییر کرد و خودشو بالا برد تا جایی که دیگه ندیدمش هرچند کنارم بود.

چقدر عذاب آوره که ادعا کنی که واست مهمم ولی در عمل چیز دیگه ایی رو ثابت کنی.من کدومو باور کنم ادعای دوست داشتنتو یا بی اعتنایی هاتو؟؟

کدومو؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟